برقرار
اي بي وفا آخر مگر ما را ز يادت برده اي
ميكوبدهرشب غم به مشت بر خانه و ويرانه اي
باد خزان باغ مرا در هم شكست و زرد كرد
بزمي است هر شب برقرار در لانه و كاشانه اي
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۲/۰۹/۲۶ ساعت 21:50 توسط سادگی
|
درود بر شما دوست خوبم