خداجون دوست دارم
کودک با گریه گفت:الو سلام
خونه ی خداست اونجا؟
خودتی خدا؟
سلام بنده ی من بله خودم هستم
خداجونم ترخدا نذار بزرگ شم..ترخدا نذار با بزرگ شدنم تورو هم تو دلم کوچیک کنم
خدا من میخوام همینجوری باهات حرف بزنم نه مثل بزرگا سخت و نامفهوم
من نمی خوااااااااااااااام جای تورو به پول بدم خداجونم
خدا پس از تمام شدن گریه های کودک گفت:
آدم ،محبوب ترین مخلوق من.. چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش می کنه.
(خداجون دوست دارم)
خونه ی خداست اونجا؟
خودتی خدا؟
سلام بنده ی من بله خودم هستم
خداجونم ترخدا نذار بزرگ شم..ترخدا نذار با بزرگ شدنم تورو هم تو دلم کوچیک کنم
خدا من میخوام همینجوری باهات حرف بزنم نه مثل بزرگا سخت و نامفهوم
من نمی خوااااااااااااااام جای تورو به پول بدم خداجونم
خدا پس از تمام شدن گریه های کودک گفت:
آدم ،محبوب ترین مخلوق من.. چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش می کنه.
(خداجون دوست دارم)

+ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۰/۰۹/۱۱ ساعت 3:13 توسط سارا امیدوار
|
درود بر شما دوست خوبم