عاشــق تـــو شدم

خـواستـــم گلــه کنــم ،

از نـا مهربانــی هایــت!


امــا

... ...
خـوب کــه فکــر میکنــم

مـــن


بی مقدمــه عاشــق تـــو شـدم...



سلام

سلام به گرمي دستانت به دو گوهر نوراني چشمانت

سلام به نازترين گل باغ محبت به پاك ترين حس تابش مرامت

سلام به لحظه ي شروع شكوفايي ات به تمناي آن خواب پلكانت

سلام به هر فضل كلبه ي رنگينت به قرار پيوند دو قلب در بالينت


آخرین شعر

آخرین شعر مرا قاب کن

و پشت نگاهت بگذار


,تا که تنهاییت از دیدن من جا بخورد


و بداند دل من با توست,


در همین یک قدمی. ....................

سارا سلام

از تو تنها یک حس

مانده با من امشب

که تو را گم بکنم

پیش بیهودگی احساسم

آخرین بار،

سلام.

آخرین بار،

خدا حافظ تو

رنگ مسي

رنگ تنت رنگ مسي ، نه رنگ پوست هر كسي

بوي تنت بوي گلِ ، بوي گلهاي اطلسي

آه كه بهترين كسي ، تو از كدوم راه ميرسي

وقتي مياي كه دير شده ، نمونده در من نفسي

بيا كه وقتش رسيده ، چشمام به راهت خوشكيده

غم هزار ساله ي من ، ديگه به آخر رسيده

هيچ كسي هم صِدام نبود ، شريك غصه هام نبود

كسي كه مثل تو باشه ، حتي تو قصه هام نبود

رخت تنت غبار راه ، خاك تموم جاده ها

خورجين اسبت پر عشق ، پر از شكفتن و صدا

قدر تموم آسمون قدر يه قطره شبنمي ، همنفس ستاره ها قدر تموم عالمي

مهتاب

مهتاب

تو حس خودم كه بودم ، واسه من عجيب بود اون روز
اون روز سرد و نفس گير ، چشم به راهت مي نشستم

با اينكه هنوز نبودي ، حتي تو خواب و توي رؤيام توي اون حس غريبم ، با خودم ميگفتم اي كاش

اين چنين بود روز ميلاد ،اون روز خوب خودم كه واسه خاطرش مي مردم تو روز اومدن تو گيج و مبهوت بودم اون روز

من خدا خدا ميكردم ، پشت اون شيشه ي تار توي اون راهروي مسكوت كه هميشه منتظر داشت

نفسم تو سينه حبس بود كه يه هو يكي بهم گفت ، كه آهاي تو اون ازم خواست كه بيام و روي ماهتو ببينم

با عجله وقتي رسيدم ، ديگه خودمو نديدم از كنار پنجره نور مهتاب و ديدم كه بهم خنديد و گفت

امروز اون روز خوبه كه واسه خاطرش مي مردي وقتي كه اون نور مهتاب دستت رو به دست من داد

يه تلنگوري بهم زد كه يه هو از جا پريدم دستِ تو تو دست من بود ، بازم اون روز خوب و ديدم

مرد من

هـوس ِ یـه جـعـبـه ے 24 تـایـی مـداد رنـگـی کـرده ام

بـا یـک عـالـمـه سـبـز و آبـی و بـنـفـش


یـک آیـیـنـه بـکـشـم


و یـک چـهـره از بـهـتـریـن پـوزیـشـن ِ تـو مـرد ِ مـَن . .


کـه وقـتــے نـیـسـتــے


دلـم انـقـدر هـواے تـصـویـر ِ چـشـمـانـت


و خـط ریـش هـاے مـردانـه ات را


نـکـنـدـ . .

عــاشــقــم كــرد

خـــــــدایــا عــاشــقــم كــردو

كـــنــار مـــن نــمی مــونــه


داره ول میــكنـــه مــیــره


بـــهـــم مــیــگــه پـــشــیــمــونــه


خــــــدایـــا عــاشــقــم كــردو


حــالا از بــودنــم ســیــره


دل بــی رحــم اون حـــالا


یــه جــای دیــگــه ای گــیــره

.

تنهایی

گاهی دست (خودم) را می گیرم،
می برم هوا خوری
(یاد) تو هم که همه جا با من است
(تنهایی) هم که پا به پایم می دود.....
می بینی؟
وقتی که نیستی هم جمعمان جمع است
.
.

سارا

سارا یک ...

مهربون ، دوست داشتنی

             ... معلم کلاسمون ، سوم دبستان

                                                        .... دو تا مهر صد آفرینش ...

                                                                     یادش بخیر ...

                                                          دوست داشتن کودکانه ...

                             سارای خوب ...

                         سارا دوست من ...

                                                                 فراموشم .... سارا ...

                                                                                    اما ... هنوز به یاد خاطرا...

دوستت دارم سارا ...

دلتنگی های تازه

گلوی آدم را

باید گاهی بتراشند


تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود.


دلتنگی هایی که جایشان نه در دل


که در گلوی آدم است


دلتنگی هایی که می توانند آدم را خفه کنند. . .

فقط خدا

یادمان باشد فقط از خدا بخواهیم

و از خدا، فقط خدا را بخواهیم


زیرا از خدا ،


غیر از خدا خواستن ، کم خواستن است .

بیچاره دل

برای خودش لباسی نو خریده

دست و رو شسته


عطر آگین شده


آب و جارو کرده درد ِ دل را


چشم به در دوخته


در باور آمدنت


هــــــــــــای


افسوس ای بیچاره دل

باغچه

من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم

حرفی از جنس زمان نشنیدم.


هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود.


کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد.


هیچکس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت.



من نمرده ام !

نه شاعرم،
نه نویسنده...
خط خطی می کنم،
تا مطمئن شوم نمرده ام ... همین !

تمنای عشق

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم                     نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم           شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم

حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد                  دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم

مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی                     که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم

من رمیده دل آن به که در سماع نیایم                     که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم

مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم                    که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت             که تندرست ملامت کند چو من بخروشم

ممنونم

از کسانی که ازمن متنفرند ممنونم، آنها مرا قوی تر می کنند،

از کسانی که مرا دوست دارند ممنونم، آنان قلب مرا بزرگ تر می کنند،


از کسانی که مرا ترک می کنند ممنونم، آنان به من می آموزند هیچ چیز تا ابد ماندنی


نیست،


از کسانی که با من می مانند ممنونم، آنان به من معنای دوست داشتن را نشان می دهند.




یک نفر هست

چقدر خوبـﮧ بدونــﮯ یک نفر هست
کـﮧ تــو فـکــر تــو و فـردات بـاشــــﮧ
اگـﮧ دنـیـــار رو از دسـتـت بــگـیـــــرن
یکــﮯ هسـت کـﮧ خودش دنیات باشـﮧ
...

غصه تنهایی

گاهی باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست گاهی از غصه ی تنها شدنش می بارد.....

عاشقانه‌ها

چه‌قدر تنهاست

شاعری که عاشقانه‌هاش


دست به دست می‌روند


به دست تو اما،


نمی‌رسند!

خدایا یاریم کن تا حس کنم

خداوندا آمده ام حس ات کنم

خداوندا می خواهم برای همه ء داده ها و نداده هایت


بوسه بارانت کنم


خداوندا کمکم کن تا اینگونه بودن را باور کنم


یاریم کن تا حس کنم تو را و همه ء زندگی را


 - آرش ,حامی گلزار,۩ شاهین ۩ , ,مروارید جون جووووووونی,علی جون جوووونی, ,

روز فراق تـــو

امید وصــل تـــو نگذاشت تا دهـــم جان را

و گـــر نه روز فراق تـــو مردن آســـان بود...

آدم باش

کسی هرگز نمی داند چه سازی می زند فردا


چه می دانی تو از دیروز چه می دانم من از فردا



همین یک لحظه را دریاب و آدم باش که فردا می شوی تنها . . .

دردم این است

دردم این نیست که

او عاشق نیست


دردم این نیست که


معشوق من از عشق تهی است


دردم این است که


با دیدن این سردیها


من چرا دل بستم...؟!


من حاضرم دختر شما بشم

خدایا نامه ام رو به دست امام حسین برسون __________________

سلام امام حسین مهربون

من دختری کوچک هستم . پدرم جانباز موجی است .

الان که دارم برای شما نامه می نویسم پدرم خوابیده

آرومه آرومه . وقتایی که خوابه میام کنارش وباهاش

حرف می زنم . امام حسین شنیدم رقیه ی کوچولوت

به آسمون ها رفته می خوام بهتون بگم

............. من حاضرم دختر شما بشم.................

به جاش حال بابام رو خوب کنید

ازشما خواهش می کنم

می دونم که خیلی مهربونید امام حسین ...

میخوام بخندم

میخوام به سردی شبهام بخندم


میخوام به پوچی فردام بخندم



وقتی میبینمت با دیگرونی



تو اوج گریه هام میخوام بخندم



میخوام داد بزنم تنهای تنهام



میخوام وقتی میگم تنهام بخندم

حس حرارت نگاهت

برای اینکه حرارت نگاهت را حس کنم

جوهره وجود خود را آتش زدم

ولی نمی دانستم که این سوختن

اجاق ناز تو را بر افروخته می کند

ای قلم اشکهایم را بنویس

با تو هستم ای قلم!

تو ای همراه و و ای همزاد من...


سرنوشت هردومان حیران بازی های سرنوشت


شعرهایم را نوشتی دستخوش!


اشک هایم را کجا خواهی نوشت...؟!


آرام تر بگو

دلم را بر دوشم می گذارم

می روم...

باید کمی صبر کنی

تا قیمتی شوم

زیر خاکی شدن وقت می خواهد

تو هم...

زمزمه های نامهربانی ات را

آرام تر بگو

یک وقت دیدی

صدایت را

باد

نه...

خاک

به گوشم رساند...

و دلم ترک خورد

دل است دیگر

روی خاک...

زیر خاک نمی شناسد

می شکند.......

رج به رج زندگی

زندگی ام را می بافم ....

رِج به رَج

خیلی از رجها را جا انداخته ام ......

رجهای نبودن تو .....

که جایش خالیست



قسمت

حالا کــ ِ تمام ِ راه را آمده ام ،

حالا کــ ِ تـا تـ ـ ـو هیچ نمانده ،

چقدر دیر یادَش آمد خـُدا

ک ِ ما قسمت ِ هَمـــ نیستیم !

اشک من

چه شباهت متفاوتی بین ماست....

تو دل شكسته ای...


من دلشكسته ام!

شاد باش تو بگذر

ازآدم‌ها بگذر!

دلت را گنده‌تر کن...

ناراحت این نباش که چرا جاده‌ی رفاقت با تو همیشه یک‌طرفه است....

مهم نیست اگر همیشه یک‌طرفه‌ای....

شاد باش که چیزی کم نگذاشته‌ای

و بدهکار خودت، رفاقتت و خدایت نیستی.....

خیانت

دیگر نمیگویم...

گشتم نبود...نگرد نیست.....


بگذار صادقانه بگویم:


گشتم اتفاقا بود....! فقط مال من نبود!


شما بگردید.....شاید مال شما باشد....!!!!!!!!


در زندگیم به هیچکس خیانت نکردم...


جزخودم!

وفای به تو خیانت به خودم بود...

نمی رسـی

حافظ هنـوز هـم


در فالـهـایش


اصـرار دارد


خبر خوشـی در راه است ،


تو کجـای دنیـای منـی ؟


که هر چـی مـی آیـی نمی رسـی ؟

وقتـــ رفتنتـــ

وقتـــ رفتنتـــ یادمـ بیآور خآطراتتــ رآ بدهمــ ببرے


خودتـــ که نباشے به چه کارمــ مےآیند؟!


فقط ذره ذره نابودیمــ رآ ضمانتــ مےکنند!!!


شجاعت مـے خواهد

شجاعت مـے خواهد

وفادار احساسـے باشـے

کــ ِ میدانـے

شکست مـے دهد

روزے نفس ـهاے دلت را...



من اینجام

من اینجام!

جایی که وقت رفتنت ایستاده بودی

و مرا نگاه میکردی

آمده ام اینجا تا ببینم

از اینجا چه گونه بودم که اشکهایم را ندیدی...

نمیدانم چرا رفتی

نمیدانم کجا تا کی برای چه؟

ولی رفتی

و بعد از رفتنت باران چه غمگینانه می بارید

و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت

كــــمی آرامــــتـــر

هیسسسسسسسسسسس ...

كــــمی آرامــــتـــرتنـــــها شــــو

بی صـــــدا تــــر بـــشــــكــــنــــ

آهــــســــتــــه تـــر سراغـــــش را بگـــــیـــــر

مـــمــــكــنــــ اســـتــــ بــــیـــدار شــــود



رفتی

رفتی ..

در را هم تـَ ـ ـ ـ ـ ق...

پشت سرت بستی

قربان دستت ؛

یك لحظه در را باز کن من دلم را بکشم بیرون...

نمی دانی

مخاطب تمام جملاتت من بودم


نمی دانی



چه درد سختی است



خلع مقام شدن!



نمی دانی چه سخت تر است



دیدن ترفیع گرفتن دیگری!!!

به من چیزی بگو از عشق

به من چیزی بگو شاید

هنوزم فرصتی باشه


هنوزم بین ما شاید یه حس تازه پیدا شه


یه راهی رو به من وا کن تواین بیراه ی بنبست


یه کاری کن برای ما


اگه مایی هنوزم هست


به من چیزی بگو از عشق


از این حالی که من دارم


من از احساس شک کردن


به احساس تو بیزارم


ای جونم ...

ای جونم ...

جایی مثل آغـــــوش تـــــــو

جـــایــی بـایـــد باشــــد

غــیــر از ایــــن کـــنــج تـــنــهـــایـــی !


تــــا آدمــــ گــــاهـــی آنــــجـــا جــــان بــــدهــــــد !


... مــثــــلا" آغـــــوش تـــــــو !


جـــــان مـــیـــدهد برای جــــــــــان دادن ...

.

دریا

نه مثل عاشقانت نرم نرمک ناز میخواهم / که من دریاییم عشقی طنین انداز میخواهم

خزان شدفصل فصلم بی حضور سبز دستانت /بیا ای تقطه پایان که من آغاز میخواهم


نگاهم کن که دیگر خسته ام از هرچه طولانی /نگاهم کن که از چشمان تو ایجاز میخواهم


تو در ساحل سکوت موجهای خسته را بنگر / که من مانند دریا باد توفان ساز میخواهم

حـِــــس درس خوندن

اگه یه سکه رو سه هزار میلیارد دفعه بندازی بالا، احتمال داره که ,
ی بار نه شیر بیاد نه خط.
یعنی سکه روی لبه اش وایسه.
اون لبه رو می گن: حـِــــس درس خوندن

خوشبختـــــــی من

خوشبختـــــــی من....

پیدا کردن تــــــــــــــــو...

از میان این همه ضمیــر بود....

همیشه تنهایی

باید بدجنس باشی...!!

تا عاشقت باشن...!!

... ...
باید خیانت كنی...!!
... ...
تا دیوونه ات باشن...!!

باید دروغ بگی...!!


تا همیشه تو فكرت باشن...!!


باید هی رنگ عوض كنی...!!


تا دوسِت داشته باشن...!!


اگه ساده ای ...!!


اگه باوفایی...!!


اگه یك رنگی...!!


همیشه تنهایی...!!

خداجون دوست دارم

کودک با گریه گفت:الو سلام
خونه ی خداست اونجا؟
خودتی خدا؟
سلام بنده ی من بله خودم هستم
خداجونم ترخدا نذار بزرگ شم..ترخدا نذار با بزرگ شدنم تورو هم تو دلم کوچیک کنم
خدا من میخوام همینجوری باهات حرف بزنم نه مثل بزرگا سخت و نامفهوم
من نمی خوااااااااااااااام جای تورو به پول بدم خداجونم
خدا پس از تمام شدن گریه های کودک گفت:
آدم ،محبوب ترین مخلوق من.. چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش می کنه.
(خداجون دوست دارم)

زیبایی پائیز

زیبایــــــــی پایــــــیـــــــز نه به بازی رنگ و بارانــــــــش است

نه به هوای وحـــــــــــشی دونـــــــفره اش


فصلها را خــــــاطره ها می سازند!!

...
بـــــــــاوركن...

تو باشی


رنــــــــــــگ هست، هـــــــــواهست


مـــــــــــــــــــــن هستم


و یك خیابان تشنه كه باران قدمهای ما را كم دارد.


اینجا بـــــــــاران و پنــــــــجره خیلی خودمانی شده اند آنجا چطور؟!!


ممکن نیست

من گمان میکردم،رفتنت ممکن نیست!!
رفتنت ممکن شد...
باورش ممکن نیست!!!!!!

پیغام خدا

من از تکرار حرفه

دوستت دارم خسته ام


من به اون کس که باید


دل ببندم بسته ام


تو آخرین طبیبی


که لحظه های آخر به داد من رسیدی


تو نوری از خدائی


که پیغام خدا را


به گوش من رساندی

انگشت هایت

این روزا وقتی با یه نفر دســت میدی ،

حتمآ بعدش انگشت هات رو بشــمار ،

ببین هر پنج تا رو پس گرفــتی یا نه ... !

ببـوسیـدش

حتما ً قبـلِ خواب ببـوسیـدش !...

حتی اگه با هم دعـوای ِ بـدی کرده باشیـد . ببـوسیـدش !


حتی اگه بهتـون گفته باشه از این زنـدگی ِ کوفتـی خسته شـده ... ببـوسیـدش !


حتی اگه برچسـب ِ ” بد اخـلاق ” بهـتون چسبـونده باشه . ببـوسیـدش !


حتی اگه بهتـون گیر ِ بیخـود داده باشه .. ببـوسیـدش ! شاید فردایی نباشد .

دوستت دارم را

دوستت دارم را

قرقره باید کرد

صبح ، ظهر ، قبل از خواب
...
و برون باید ریخت

نرم و آرام و عیان

...

دوستت دارم را

قورت هرگز ندهید

بگذارید فراگیر شود

مرض شیفتگی

...

نسخه امشب دکتر این بود :

دوستش نداشته باش ..

!!

.

.

کودک فال فروش

از کودک فال فروش پرسیدم چه میکنی ؟

گفت : به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را می فروشم!



زن گل فروش

زنی پشت چراغ قرمز گل می فروخت

هیچ كس از او گل نمی خرید

زنی دیگر چراغ سبز نشان می داد

و سرش شلوغ بود...

ماهی

ماهی ها چقدر اشتباه می کنند


قلاب علامت کدامین سوال است که بدان پاسخ می دهند ؟


آزمون زندگی ما پر از قلاب هایی است که وقتی اسیر طعمه اش


می شویم تازه می فهمیم ماهی ها بی تقصیرند...

آری رسیده ام

اكنــــــــــون ولی به ساحل باور رسیده ام

دیگر گذشت فصل و به آخـــــر رسیده ام


آری كویر تشنه به بــــــــــاران نمی رسد


این قصه تا ابــــــد به پایـــــــان نمی رسد

عاشقت می مانم

در فصل تگرگ عاشقت می مانم

با ریزش بـرگ عــــاشقت می مانم


هر چند تبـــــر به ریشه ام می کوبی


تا لحظــــه ی مرگ عاشقت می مانم


آسمان جـای عجیبیست ٬ نمی دانستم


عـــــاشقی کار غریبیست نمی دانستم


عمـر مدیون نفس نیست ٬ نمی دانستم


عشق کار همه کس نیست٬ نمی دانستم

گوشه چشمت

تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد...

بیزارم از این خواب ها

بیزارم از این خواب ها
که هر شب مرا به آغوش تو می آورند
و صبح … با اشک
از تو جدایم می کنند . . .

خدا حافظ

خدا حافظ ای همنشین همیشه

خدا حافظ ای داغ بردل نشسته

تو تنها نمی مانی ای مانده بی من

تورا می سپارم به دلهای خسته

تورو می سپارم به مینای مهتاب

تو را می سپارم به دامان دریا

اگر شب نشینم اگر شب شکسته

تو را می سپارم به رویای فردا

به شب می سپارم تو را تا نسوزد

به دل می سپارم تو را تا نمیرد

اگر چشمه وازه از غم نخشکد

اگر روزگاراین صدا را نگیرد

خدا حافظ ای برگ و بار دل من

خدا حافظ ای سایه سار همیشه

اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم

خدا حافظ ای نو بهار همیشه

صدای چک چک اشکهایت

صدای چک چک اشکهایت را از پشت دیوار زمان میشنوم

و میشنوم که چه معصومانه در کنج سکوت شب

برای ستاره ساز دلتنگی میزنی

و من میشنوم می شنوم هیاهوی زمانه را که تو را از پریدن

و پر گشودن باز میدارد

ای شکوه بی پایان من

ای طنین شور انگیز

من میشنوم

به آسمان بگو که من میشکنم! هر آنچه تو را شکسته

و میشنوم هر آنچه در سکوت تو نهفته..

وقتی نیستی

وقتی نیستی هر چی غصه است تو صدامه

وقتی نیستی هر چی اشکه تو چشامه


از وقتی رفتی دارم هر ثانیه از رفتنت میسوزم


کاشکی بودی و میدیدی که چی آوردی به روزم ...............

می‌خواهمت هنوز

دیگر به خلوت لحظه‌هایم عاشقانه قدم نمی‌گذاری ...!!

دیگر آمدنت در خیالم آنقدر گنگ است که نمی‌بینمت...


سنگینی نگاهت را مدتهاست که حس نکرده ام !


من مبهوت مانده ام که چگونه این همه زمان را صبورانه گذرنده ام ؟


من نگاه ملتمسم را در این واژه ها پر کرده ام که شاید ......


دیگر زبانم از گفتن جملات هراسیده است ...!!


می‌خواهمت هنوز.....................

تخته سنگ

روی تخته سنگی نوشته شده بود:
اگر جوانی عاشق شد چه کند؟
من هم زیر آن نوشتم: باید صبر کند.

برای بار دوم که از آنجا گذر کردم زیر نوشته ی من کسی نوشته بود:
اگر صبر نداشته باشد چه کند؟
من هم با بی حوصلگی نوشتم:
بمیرد بهتر است.


برای بار سوم که از آنجا عبور می کردم.
انتظار داشتم زیر نوشته من نوشته ای باشد.
اما زیر تخته سنگ جوانی را مرده یافتم.....