خودسازي و معنويت

جالب شاعر هم هستين 

منم يه زماني شعر مي گفتم مداحي هم مي كردم ولي حالا ديگه نا برام نمونده دوست دارم ادامه تحصيل بدم ولي هر كاري مي كنم نمي تونم پيوسته درس بخونم 

سر دور ميوفتم ولي يه چيزي پيش مياد و متوقف ميشم دوست دارم دانشگاه دولتي قبول بشم هيچوقت به آزاد فكر نكردم اگه دوست داشتي راهنماييم كن مرسي.

از اين كه ميبينم مذهبي هستي خيلي خوشحال شدم و بهتون تبريك ميگم 

خودسازي و معنويت بسيار ارزنده و زيباست موفق باشيد .

سپاسگزارم ارسالی از دوست خوبم : معجزه ...

دلم برات تنگ شده

دلم لک میزنه واست

زمانی که ازم دوری

ولی در خاطرم هستی

آخـــــــــــــه اینجاشو مجبوری

عشق بیستون

بیستون بود و تمنای دو دوست

آزمون بود و تماشای دو عشق

در زمانی که چو کبک خنده میزد«شیرین»؛

تیشه می زد« فرهاد»!



من گریستم

کابوس تورا فراموش خواهم کرد .....

حس غریبی داشتم از آن روز

سر بر شانه هایم نهادی

نگاهی انداختی ..... خندیدی .....

من گریستم ...... فریاد بر آوردی...... سکوت کردم.....!

کوله باری از درد ..... خسته از زمانه ..... آدم ها ..... حتی خودت !

بشــــــــــــــکن

بشـــــــکن .... بشـــــــکنه

بشـــــــــــــــــکن
...
نه ... نمی شــــــــــــکنند

بشــــــــــــــکن .....

لعنت به تو

لعنت به من ...

خفه شدم از این همه بغض در گلویم

چرا نمی شکنند لعنتی ها ؟؟

یک فرهاد و یک بیستون عاشقی

تو را چه به فرهاد ؟

یک فرهاد است و یک بیستون عاشقی

تو همین یک وجب دیوار فاصله را بردار...

من باورت می کنم . ...

احساسات دست نخورده

هنوز هم هستند دخترانی كه تنشان بوی محبت خالص می دهد . . .
بكرند . . .
نابند . . .
احساساتشان دست نخورده است ،
لمس نشده اند ،
... ... باور نكرده اند ،
تحقیر نشده اند ،
آری ، هنوز هم هستند ! نادرند ! كمیاب اند ! پاك اند !
روزی كه قرار می شود كنار گوش كودكی لالایی بخوانند ، شرمشان از نام " مادر " نمی شود !
و زیر آغوش همسرشان ، چشمانشان را نخواهند بست كه با رویای دیگری سر كنند....!!!

فـــرامــــــــــوشی

چــــه سخـــــت اســــــــت


تــــشییــــــــــــع عـــــــــــــــــــشق روی شـــانـه هــــــای


فـــرامــــــــــوشی


وقـــتی مـیدانـــــی پـنجشـــــنبـــه ای نــــــــــیست

تا

رهــــــگذری بـــر بـــــــــــــی کـــــسیت فاتــــحه بخــــــــــواند !




گریه کن

گریه کن تو میتونی پیش اون نمیمونی

اون دیگه رفته بسه تمومش کن


گریه کن ته خطه عشق تو دیگه رفته


تو دلش یکی دیگه نشسته تمومش کن


چشم به راه نشین اینجا میمونی دیگه تنها


گریه نکن دیگه اون نمیاد خونه


دست بکش دیگه از اون طفلکی دل داغون


اون دیگه خوشه فکر نکن حالتو میدونه


تنها میمونی ، آخه اینو میدونی مثل اون پیدا نمیشه


اشکات میریزه آخه اون واست عزیزه


تـوی قـلـبـته هـمـیـشــه


یادش میوفتی دلت آتیش میگیره


میگی کاش برگرده پیشم


راهی نداری تو باید طاقت بیاری


آخــه مـیـدونـی نـمـیـشــه

به پاسخهایت گوش فراده

راستی...

به پاسخهایت حتی ابلهانه ترین شان چنان گوش فراده که گویی..

تنهاحقیقت والای تواند



از آغاز خودت بوده ای

یک عمردرانتظاری تابیابی آنرا که درکت کند

و تو را

همان گونه که هستی بپذیرد

و عاقبت درمیابی که او ازهمان آغازخودت بوده ای


تمام شد

تمام شد !!

من به عقد غم ها در آمدم..


نگاه کن این حلقه ی اشک من است


بر انگشتم که خشک نمی شود ...

باران می آید و من بی چترم

پر شده ام ...
از تاریکی !
همچون خانه ای که
پنجره های اتاق آن یک به یک بسته می شوند ...
باد می آید ...
باران می آید ...
پنجره ها را باز میکنم
بی چتر به خیابان می زنم
تا ببینم خدا مرا چگونه نقاشی خواهد کرد ...



پاشنه بلند

بلایی که پاشنه بلند برسر استخوان های پا میآورد!!!

گونه هایم را می نوازد

گاهی خدا

بازی اش میگیرد


و کمی دورتر


آن بالا می نشیند...


دستم به ارتفاعش نمی رسد


من حرص می خورم


پایم را زمین می کوبم


و او ...


نگاهم می کند و می خندد


بچه می شوم،


دلم می شکند،


گریه میکنم،


فرود می آید، گونه هایم را می نوازد


و آرام اشک هایم را پاک می کند ...



خانه سالمندان

فدای تمام پدر مادرهایی که به دست فراموشی سپرده شدن

توی جایی به اسم خانه سالمندان زندانی شدن و همیشه چشمشون


به دره تا یک آشنا ببینن

من عاشقانه میکنم ، تو هرچه می کنی بکن

من عاشقانه میکنم نگاه بر دو چشم تو

تو تازیانه می زنی به چشم و بر نگاه من

چو آفتاب می شوم دمی که گرم و روشنت کنم

چو ابر تیره می شوی که سد نهی به راه من

خراب تر ازین کسی نمی شود که من شدم

تو هرچه می کنی بکن ، سزات با خدای من

کاش میمردم

کاش میمردم

وکبوتران گریه ی مرا نمی دیدند

کاش کسی صدای شکستن دل مرا نمی شنید

و یا کاش کسی دل مرا نمی شکست

کاش میمردم

تا شاید تا شاید دیگر کسی از من دلگیر نمی شد

یا من دیگر کسی را رنج نمی دادم

و کسی دیگر مرا نمی دید

و مرا لمس نمی کرد

کاش میمردم

چون بودنم مثل نبودنم است

خنده ام مثل گریه ام است

وعشقم مثل آزارم

کاش میمردم



بزرگ شو

زندگی ارزش دویدن دارد ،حتی با کفشهای پاره !

ای کاش می شد قبل از آنکه زمین بخوریم،"افتاده" باشیم!


یک مثقال "بصیرت" بهتر از خروارها دانش است!


تو با گذشت زمان "بزرگ" می شوی و با گذشت و ایثار "بزرگوار".


لذت ها و حسرت ها

خدا پرسید :میخورید یا میبرید؟

ومن پاسخ دادم میخورم!


چه میدانستم لذت ها را میبرند!


و حسرت ها را می خورند...


کوچــهُ ی شــهـــر دلم

کوچــهُ ی شــهـــر دلم از صـــِدای پای توخـالــیه


نقــش صـــد خاطـــرهُ از روزای دور



عابــر ایــن کوچــه ی خــیالیــه...

درد دارد …

درد دارد …



وقتی



چیزی را کسر میکنی



که با وجودت جمع زده ای . . .