درد

درد رو از هر طرف كه بخوني ميشه درد

ولي درمان رو اگه از اون طرف بخوني ميشه نامرد


" مواظب باشيد واسه درداتون به هر درماني رجوع نكنيد "


دلداده

تو به لبم چشم میدوختی ..

و من ،

فارغ از این خیال..

دل به دلت میدوزم !!!

تو مرا همبستر میخواستی ..

و من ،

دلت را !!!

هر چه بگویی قبول !

اما به نبودن هایت قسم

از وقتی رفته ای..

دیگر دلم کوک هیچکس نیست!!!

کاکتوس

دوست داشتنِ کسی که دوستم نداره

مثل بغل کردنِ کاکتوس می مونه،،،


هر چی محکم تر بغلش کنم...


بیشتر آسیب میبینم!!!


روزگار

زیر یکی از چشمانــــــــــم را

کبود کـــــــــرده


مشتـــــــــــ بزرگ روزگــــــــــار . . . !


دل شکسته

اگه قرار بود هرکسی بزرگترین غمش رو

برداره و ببره تحویل بده

با دیدن غمهای دیگران

آهسته غمش رو در جیبش میگذاشت

و به خونه بر می گشت...

ارسالی از دوست خوبم : فقط برای تو

متون عشقی

IMG4UP

ادامه نوشته

گلخند مهربانی

سلام به تو ای گلخند مهربانی

چگونه می شود فرشته ای روی زمین باشد و نتوان به او سلام کرد که اگر او اذن سلام ندهد جهنم مرا بس است

چرا که آدمی به این امید زنده هست تا لبخند ستاره زندگی خویش را حتی برای یکبار ببیند

و اگر این لبخند با قی شد او یک انسان خوشبخت است

وامروز ای ستاره آسمانی از تو دوستی و رفاقت گدایی می کنم و می خواهم که با نگاهت به زندگی من روشنایی بخشی

با زیبایت مرا در خود ذوب کنی

با لبخندت به من بال خوشبختی دهی تا با آن دست در دست هم تا منتهای خوشبختی پرواز کنیم        

و با بخشیدن قلبت من را در ما بکش تا منیت که از آن شیطان است نابود شود

ارسالی از دوست خوبم : مهران تهرانی

شبگرد

چون دوست دشمنی کرد دیگر چه می توان گفت

با یار ناجوانمرد دیگر چه می توان گفت

با محرمان غمناک با همرهان ناشاد

با همدمان دم سرد دیگر چه می توان گفت

با بدقمار بدنرد با بد رگان نامرد

با رهزنان بی درد دیگر چه می توان گفت

مردانگی چو شد ننگ

بر مرد عرصه شد تنگ

فهلی چو خاری آورد

دیگر چه می توان گفت

در شهر خالی از مرد

با خاطری پر از درد

شبرو شب است و شبگرد

دیگر چه میتوان گفت




آزادی

چه خوش خیال بودم….

که همیشه فکر می کردم در قلب تو محکومم…….

به حبس ابد!!

به یکباره جا خوردم…..

وقتی زندانبان به یکباره بر سرم فریاد زد….

……هی…

تو….

آزادی!….

و صدای گام های غریبه ای که به سلول من می آمد...!



مهربانم دوستت دارم

این روزها دوست دارم...

تو را داشته باشم...

تا اینکه...

تو را دوست داشته باشم...!!!

بلندای شب یلدا

من بلندای شب یلدا را
تا خود صبح شکیبا بودم

شب شوریده ی بی فردا را
با خیال تو به فردا کردم

چه شبی بود !؟
عجب زجری بود !؟

غم آن شب که شب یلدا بود....

عروسک

من زنم، آزادم

هنوز نفس میکشم،


غریبه نیستم، نفس‌هایم را خفه نکنید،


بر سرم حجاب مالکیت ...نکشید،


عروسک نیستم...


طاقچه‌ای هم نیست که بر سر آن بنشینم که نگاهم کنید...


بازی‌های بی‌ محتوای زن و مرد تمام شد...


اگر پا به پا نمیایی‌...


دست به دستم نکن...


دوستم داشته باش برای آنچه که هستم،


نه آنچه که تو می خواهی‌.....

گل عاشق

بمان ای گل

که تو تاج سرم هستی


دوای دلبرم هستی


بمان ای گل


ومن ماندم


نشان عشق و شیدایی


و با این رنگ و زیبایی


و نام من شقایق شد


گل همیشه عاشق شد

عاشقانه

آمدم تا مست و مدهوشت کنم اما نشد

عاشقانه تکیه بر دوشت کنم اما نشد


گریه ی تلخی در آغوشت کنم اما نشد


نازنینم یاد تو هرگز نرفت از خاطرم


سعی کردم فراموشت کنم اما نشد ...

دوست داشتن تو

لحظه هام پر شده از دوست داشتن تو
واسه من قشنگه عشق و خواستن تو

میشه با تو همنفس ، ستاره باشم

با تو همسفر تا مرز قصه ها شم

با تو بودن

هوایت که به سرم می‌زند

دیگر در هیچ هوایی


نمی‌توانم نفس بکشم


عجب نفس‌گیر است


هوایِ بی تویی

خواب

اگر یک روز از زندگی من
باقی مانده باشد،

از هر جای دنیا
چمدان کوچکم را می‌بندم

راه می‌افتم
ایستگاه به ایستگاه

مرز به مرز،
پیدایت می‌کنم،

کنارت می‌نشینم،
روی سینه‌ات به خواب می‌روم

راه عاشق

زندگی پلی است که باید ناخواسته ازآن گذشت

در بین این راه عاشق می شویم

شکست می خوریم و پیروز می شویم

و در نهایت در ابدیّت محو می شویم

ای کاش همه در این راه صادق و راست باشند!

برکت وجود تو

نیازمند چیزی بودم که باورش کنم
نگاهت بر من افتاد و باور کردم


خواهان کسی بودم که باورش کنم
خود و رویا هایت را با من تقسیم کردی

و باورت کردم
اما آنچه که به راستی نیازمندش بودم

باور کردن خود بود
مرا به دنیای درونت بردی و با اکسیر عشق یاریم کردی

و به برکت توست که امروز زنده ام لمس می کنم و باور دارم
کسی چیزی یا خود را

آری تنها به خاطر وجود توست

آزادی

چه خوش خیال بودم ...
که همیشه

فکر می کردم
در قلب تو
محکومم

... .....به حبس ابد!!
... به یکباره جا خوردم ......


وقتی
زندان بان
برسرم فریاد زد
هی...
تو ...


آزادی!

.
.
.
و صدای گامهای

غریبه ای که به سلول من می آمد . . .

حس مبهم

من از عهد آدم تو را دوست دارم

از آغاز عالم تو را دوست دارم


چه شب ها من و آسمان تا دم صبح


سرودیم نم نم ؛ تو را دوست دارم


نه خطی ، نه خالی ! نه خواب و خیالی !


من ای حس مبهم تو را دوست دارم

تکرار

امشب تمام حوصله ام را

در یک کلام کوچک

در "تو"

خلاصه کرده ام

ای کاش می شد

یک بار

تنها همین یک بار

تکرار می شدی ...

تکرار...



تکیه کلامت

هنوز هم دلم تنگ می شود

برای محض حرف زدنت


و برای تکیه کلامهایت


که نمی دانستی


فقط کلام تو نبود


من هم به آنها …


تکیه داده بودم!

همیشه مال توام

با آمدنت چشمهایم را بستم و

در قلبم با چشمهایت عهد بستم که همیشه مال توام

همانگونه که میخواهی مال تو میشوم ….

از آغاز جاده تا پایانش همراه تو باشم ،

تا در نفسهای عاشقی ، هوای پاک تو باشم

تو همانی که میخواستم ،

میخواهم من نیز همانی که تو میخواهی باشم

چشمانت

چشمانت

همرنگ چشم های من بود

و لبانت

طعم لب های مرا داشت

انگار مرا

نفس کشیده بودی

انگار تو را

زیسته بودم...


نگاه آتشین

آرامشم را نگیر از من

با نگاههای آتشینت


آتشم بزن اما نسوزانم ...

کاش بدانی

دیگر رویاهایم هم تو را نمیشناسند...

کاش تو هم بدانی که آنها مرده اند بی تو ...

وقتی نیستی

عزیزترین !

ترکم مکن حتی برای ثانیه ای .


وقتی نیستی

سرگردان سرگشته این سوال مداومم


که باز خواهی گشت آیا...؟؟؟

فقط من

همیشه در ریاضیات ضعیف بودم

سالهاست

دارم حساب میکنم

چگونه من بعلاوه تو

شد فقط من ؟


شعر نگفته

من شیفته ی میزهای کوچک کافه ای هستم...

که بهانه نزدیک تر نشستن مان می شود...


و من ...


روبه روی تو ...


می توانم تمام شعر های نگفته دنیا را یک جا بگویم............!


آمدم نبودی

دنیا را عاشقانه بدنبال تو گشتم و

عاقبت خسته و مایوس بر در خانه خود رسیدم....

آه از آن لحظه ای كه دیدم

بر در خانه ام نوشته بودی

آمدم نبودی...!!!



بـــــمــــــون

کاش می فهمیدی قهر میکنم که دستمو محکمتر بگیری...

که بلندتر بگی بـــــمــــــون...

همیــــن


جـــــــــــــــــز آن یـــــــــــــــک نــــــــــــــــــــفر....

بعضی وقت ها چیزی می نویسی فقط برای یک نفر،

اما دلـــــــــــت

میگیرد وقتی یادت می افتد که هرکســـــــــــی ممکن است بخواند

جـــــــــــــــــز آن یـــــــــــــــک نــــــــــــــــــــفر....



عشق قلابی

ز بوسه های قلابی تلفنی خسته شدم
از بغل های محکم اس ام اسی

از عشق بازی های داغ چت
از همه خسته ام

تو کنارم باش
هوای تنت کافیست.....

رو به راهم

حالم را پرسیدند ، گفتم رو به راهم !

نمی دانند رو به راهی هستم...

که تو رفته ای........

دلم می گیرد

از آدم هایی که

در پس نگاه سردشان

با لبخندی گرم

فریبت می دهند ،

دلم می گیرد....!


سکوت کن

سکوت کن نازنین سکوت کن

فریادت را چنین جماعت منگ


جز به سکوت بر نخواهند تافت


آغوشت را فروگیر مهربان

بازوانت را فروگیر

نوازشی نکرده دستانت را قطع می*کنند

تا نوازشی نکنی

شانه هایت

کاش امشب جای این عروسک بودم ، 

با این آرامش سرم بر شانه هایت بود و تو با آن لبخند زیبایت برایم می خواندی ..

می خواندی از دفتری که برایم نوشتی و هدیه کردی ...

می دانی هنوز شعر هایش را کامل نخوانده ام ..

می دانی چرا ؟


دل خوش

ای کاش

تمام لحظات با هم بودنمان را


به تصویر می کشیدم


تا


در این روزگار بی تو بودن


به چند عکس تو


دل خوش باشم...

مسافر

در آن هنگام که غروبه خورشید سرتاسر روز را گردافشانی میکند

دلی آرام میتپد که نکند روز به پایان برسد


وخبری از مسافرش نشود.


گل

امیدوارم همه ی غمهات مثل برگ پاییزی بریزه و شادی و نشاط مثل

شكوفه ی بهاری بر درخت عمرت جوونه بزنه


تولدت مبارك

تا جنون

تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من،

چه جنونی،چه نیازی،چه غمی است؟

یا نگاه تو، که پر عصمت و ناز، چه عذاب و ستمی است؟


دردم این نیست،ولی


دردم این است که من بی تو دگر


از جهان دورم و بی خویشتنم


پوپکم،آهوکم!


تا جنون فاصله ای نیست ازین جا که منم!!!

شاهرگ احساسم

مثل آن است که شاهرگ احساسم را زده باشی...

بند نمی آید...


دوست داشتن ات....


آغوشت

آغوشت غاری است که...

وسوسه می کند همه را برای پیامبر شدن


تو بهترینی

تو.... بهترین اتفاق زندگی من خواهی بود

حتی اگر

هیچ وقت نیفتی...



رویــــــا

دیگر طاقت رویاهایم تمام شد !

دلم رسیدن می خواهد ...


همه ی دنیای من

* او * سوم شخص مفرد نیست

همه ی دنیای من است ...



هنوز دوستت دارم

هزار سال است که دوستت دارم...

به تر و تازگی روز نخست...


کنارم باش

کنارم نشسته ای

چشم در چشم من


در ساعت شنی آب میریزم !


شاید این احساس جاودانه شود...


مدعی

هیچ رقیبی ندارم

جز آیینه که هر روز تو را نگاه می کند


او را هم شکست خواهم داد....!

می خواهمت

چقدر سرد است...

وقتی که نیستی و .... می خواهمت ...

نامت ملکه ذهنم

از روزی که نامت

ملکه ی ذهنم شد،


احساس می کنم جمجمه ام


با شکوه ترین امپراتوری دنیاست...


فرار کن

هر چقدر می خواهی
از من فرار کن

قیامت هم که باشد
گوشه ای آخر پیدایت می کنم

میدانم
.........باز هم میبینمت

دل به همین
لحظه بسته ام...

حرف نداری

دست و بالم از حرف خالیست ...

هر چه هست توئی


و تو


حرف نداری ..

دلواپسی

دلشوره تمام لحظاتی را دارم

که دلت تنگ می شود


و


دست هایم دگر کنار نمی زند دلواپسی ت را....


پای چشم های تو


آنقدر پای چشم های تو را وسط می کشم

که پای خودت به این حوالی باز شود !

زندگی میگذرد

تمام چیزی که باید از زندگی آموخت ،

تنها یــــک کلمه است


"میگذرد"


ولی دق می دهد تـــــا بگــــــــــــذرد...

هوس

هوس کرده ام خوب نباشم شاید

حالم را بپرسی....

باغبان

این عشق برای من هیچ نداشت
اما گلهای بالشم را "باغبان " خوبی بود اشک های هر شب من....

باز می اندیشم

به تو می اندیشم
به طلوعی دیگر

به نگاه خورشید
وبه لبخندی كه در نگاهش دارد

به تو می اندیشم
وبه برگهای گلی در باغچه

و خیال تر شبنم هایش
به تو می اندیشم

و به پروازی بلند
بالهای از عشق

و صعودی عالی
هم چنان غرق تفكر شده ام

و به امید افق های دگر
باز می اندیشم

ﻧـﺮﺥ ﺧﻨﺪﻩ

نقـﺎﺵ ﺑـﺎﺷﯽ! ﭼـﻘﺪﺭ ﻣﯽ ﮔﯿـﺮﯼ..ﺑﯿﺎﯾﯽ ﻭ
ﺻﻔﺤﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﯿﺎﻩ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺭﻧﮓ ﮐﻨﯽ؟ ﺑـﻌـﺪ ﺑـﺮﺍﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﻟﻢ

ﯾـﮏ ﺭﻭﺯ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﺑﮑﺸﯽ ﮐﻪ ﻧــــﻮﺭ ﺁﻓﺘـــﺎﺏ ﺗﺎ ﻣﯿـﺎﻧـﮥ ﺍﺗﺎﻕ ﺁﻣــــﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ...
ﺭﺍﺳﺘﯽ ﻣﻦ ﺭﻭﯼ ﺻﻮﺭﺗــﻢ ﯾﮏ ﺧﻨﺪﻩ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻡ

ﻧـﺮﺥِﺧﻨﺪﻩ ﮐﻪ ﮔﺮﺍﻥ ﻧﯿﺴــــﺖ؟؟

تنها

تنهایم
تنهای تنها
تنهایی که از تنهایی، تنها تنها را میشناسد
و تنها تنهاییش را با تنهایی سپری میکند.

کوچه علی چپ

زیر زبان خیالم را میکشی؟
زبانم سفت است...نم پس نمیدهد...

اگر حرفهایم گفتنی بودند که صدبار امده بودی...
خاصیت عشق همین است...

که تو از دلتنگی یک نفر جانت به لبت امده باشد..
واو خود را بزند به کوچه علی چپ...

ولی باور کن ظرفیت کوچه علی چپ من تکمیل است...

دلم شکست

همه می گفتند
عاشقی یک شب است و پشیمانی هزارشب

اما اکنون من هزار شب است پشیمانم
که چرایک شب عاشقی نکردم

آری اشتباه من این بود که
هرجا دلم شکست

هرجا رنجیدم
دم نزده و لبخند زدم

همه خیال کردند درد ندارد
ضربه ها را محکم تر زندند

نامه

نمیدونم چی میخوام بگم... من فقط میخوام یه چیزی بنویسم...
وقتی بچه بودم برای خدا نامه مینوشتم ...

نامه را مینداختم تو جوی آب ...
بدنبال جریان آب میدویدم تا زمانیكه ازنظرم دور میشد...

مطمئن بودم بدستش میرسد...

امروز یك نامه خواهم نوشت و به رودخانه خواهم انداخت...
آیا بدستش خواهد رسید؟

ببار باران

بگین بباره بارون ، دلم هواشو کرده
بگین تموم شدم من ، بگین که برنگرده

بهش بگین شکستم ، بهش بگین بُریدم
برهنه زیر بارون ، خرابُ درب و داغون

از آدما فراری ، از عاشقا گریزون
بهش بگین شکستم ، بهش بگین بُریدم

رنگ عشق

دیوار دنیا رنگی است. رنگ عشق.
خدا جهان را رنگ كرده است. رنگ عشق.

و این رنگ همیشه تازه است و هرگز خشك نخواهد شد.
از هر طرف كه بگذری، لباست به گوشه‌ای خواهد گرفت و رنگی خواهی شد.

اما كاش چندان هم محتاط نباشی؛ شاد باش و بی‌پروا بگذر،
كه خدا كسی را دوست‌تر دارد كه لباسش رنگی‌تر است.

دخترک

دختر گوشه ی پیراهن مادر را کشید و گفت : مامان کی برام کاپشن می خری ؟


مادر به چشمان معصوم دختر نگاه کرد و گفت : هر وقت برف بیاد .



دختر امیدوارانه به دانه های ریز برف نگاه کرد . گوشه ی پیراهن مادر را کشید و گفت : مامان داره برف میاد بریم کاپشن بخریم ؟!



مادر این بار به عکس پدر، روی تاقچه نگاه کرد و گفت : الان که داره برف میاد . باشه هر وقت بند اومد...


همه چیز عادی است

همه چیز عادی است

همه چیز عادی است

هیچ اتفاقی نیفتاده

فقط باران می آید

...

سد پشت اشک هایم

می شکند

صورتم را سیل می برد

...

هنوز خیال می کنی

همه چیز عادی است؟



در من کسی که نیست نفس می کشد هنوز

هر چه دلت می خواهد بخند

هر چه دوست داری بگو

اصلا چیزی نگو

همین جوری خوب است

دیگر چه فرقی می کند

وقتی که هنوز

در من نفس می کشی



عادت می کنی

تا چشم به هم بزنی

عادت کرده ای

به سردی هوای

قصه ی این روزهای ما

اینحا شجاعت قهرمان داستان هم

از سردی هوای قصه

قندیل بسته است !



دلـگیـــرم

از " تـــو " دلـگیـــر نیستَــــم . . .

اَز دلـَــم دلـگیـــرَم !

کــــه نَبــــودَنـتــــ را صَبــــورانــــه تحمـــــل میکـنَــــد . . .

بـی هیـــچ شِـکــــوه ای ...!!!

آغوش گرم تو

گاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت ،
كه تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد..
كه وقتی تو اوج تنهایی هستی ،
با چشماش بهت بگه :
هستم تا ته تهش !!!!!!!!!!!!!!!!...

پرستو

من که گفتم این بهار افسردنی است

من که گفتم این پرستو مردنی است

من که گفتم ای دل بی بند و بار

عشق یعنی رنج ، یعنی انتظار

آه عجب کاری به دستم داد دل

هم شکست و هم شکستم داد دل

.

باران می شوم

دستت را می گیرم
قدم می زنیم در اتاق كوچكی هایم
نور كمی دارد اما
باران از پنجره اش پیداست
من هم باران می شوم و می چكم بر نبودنت

آدم های سنگی

در روزهائی که دلم شکسته بود
یاد حرف های پدر ژپتو به پینوکیو افتادم که می گفت:
پینوکیو! چوبی بمان
آدم ها سنگی اند، دنیایشان قشنگ نیست

نیش عقرب

کور میشود

اشتهای بی نظیر من به خواستنت


آن زمان که مزه مزه میکنم


طعم تلخ فکرهای خام ِ پر ز شهوت تو را


با زبان همچو نیش عقربم

.
.
.

سیر میشوم ز بودنت

کاروانسرای دل

دل را
بد نام نکنیم
آنچه بعضی ها در سینه دارند
کاروان سراست نه دل ...!

عشق از دهن افتاده

چند سال طول کشید تا بفهمی دوستت دارم،

چند سال طول کشید درک کنی و با این داستان کنار بیایی،

بی خیال از من و تنهایی و آغوش بازی که برای تو بود و بس،

و حالا به من سر میزنی،

آن هم از تنها شدنت است شاید ، نمیدانم،

اما من جوابت را نخواهم داد،

این عشق از دهن افتاده، بیات شده.

کودکانه

دلم چه کودکانه بهانه ی تو را میگیرد ،

اما تو بزرگانه به دل نگیر ...


فقط بگو : کودک است ، نمی فهمد

یادمان باشد

یادمان باشد حرفی نزنیم که به کسی بر بخورد


نگاهی نکنیم که دل کسی بلرزد



خطی ننویسیم که آزار دهد کسی را



یادمان باشد که روز و روزگار خوش است وتنها دل ما دل نیست

خبرم کن

لااقل هر 39 روز یکبار احوالی از دوست خود بگیرید که اگر مرده بود به

چهلمش برسید!!

دوره و زمونه و زندگی بد شده یا ما آدمها؟

مساله امروز این است !

شکستن

همه قراردادها را روی کاغذ بی جان نمی نویسند ،

بعضی از قراردادها وعهد ها را روی قلب می نویسند ...


حواست به این عهد های غیر کاغذی، بیشتر باشد


شکستنشان


یک آدم را می شکند . . .



بوی خدا

آرامش چیست؟؟؟

نگاه به گذشته و شکر خدا


نگاه به اینده و اعتماد به خدا


نگاه به اطراف و جستجوی خدا


نگاه به درون و دیدن خدا


لحظه هایت سر شار از بوی خدا ...

کاش میدانستم

کاش میدانستم؛

باید با چند ماه خداحافظی کنم و به چند خورشید سلام

تا بیایی .... ؟!

باهوش

نامت را انسانى باهوش بگذار؛

اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى ...!


«مهاتما گاندی»