♥ Love ♥



یاد ما گر گذری کرد ز ایوان دلت

به دعایی ز دل پاک

تو مهمانش کن

من به یادت هستم

چه به هنگام دعا ، چه به هنگام نشستن به لب پنجره خاطره ها

ستاره

ستاره
هر وقت دلتنگ شدی
به اسمان نگاه کن
و اگر باور داشته باشی
می بینی ستاره ها هم با تو حرف میزنند
باور کن که با او هرگز تنها نیستی
هرگز
فقط کافی است
عاشقانه به اسمان نگاه کنی..


با تشکر ارسالی از دوست خوبم : ستاره

بهترین و عاشقانه ترین متن

چه عاشقانه است این روز های ابری...
چه عاشقانه است قدم زدن زیر باران غم تنهایی...
چه عاشقانه است شکفتن گل های اقاقیا...
چه عاشقانه است قدم زدن در سرزمین عشق...
و من
چه عاشقانه زیستن را دوست دارم...
عاشقانه لالایی گفتن را دوست دارم...
عاشقانه سرودن را دوست دارم...
عاشقانه نوشتن را دوست دارم...
عاشقانه اشک ریختن را...
عاشقانه خندیدن را دوست دارم...
دفتر عاشقانه ی من پر از کلمات زیبا در نثار
بهترین و عاشقانه ترین کسانم...
و من
عاشقانه می گِریَم...
عاشق ...

هست و نیست

سخن از تمام هستی ، جان در بدن هست

مگو ای یار که هرچند جا و مکان نیست

شود ذوق شیرین دل آورده دریا هست

تکیه بر عمر کوته ، بلبل خوش آواز نیست

غم بی کسی دارم ، در دلم بهاری هست

شور عشقیست از حقیقت ، در دلم از جفا و کینه ها جایی نیست

با شراب مهر تو کی شوم مست و شوق دیداری هست

بی تو همچنان سکوت است و دریا آبی نیست

با تو طرح سپیدی از هنر نقاش ، کمانی هست

بی تو هیچ تیری به کمان ، در نقش رهایی نیست

شب به امید خواب تو دیدن ، گاه ستاره ای هست

فکر معشوقه ای دیگر هیچگاه بر زبانم نیست

پرواز می کنم سحرگاهان به دامان خدا ، آری دلداری هست

شکر او کم نشود در دلم ، که غیر از این سزاوار نیست

افسانه

افسانه ی عشق و جنون ، رفته زخاطر تا کنون

آن تک سوار قصه ها ، با اسب خود شد واژگون

بس عهدها بشکسته شد ، دیگر خدا هم خسته شد

در کارزار زندگی ، بازوی مردان بسته شد

ای چرخ افسونت چه شد؟ الوند و سیحونت چه شد؟

بر تنب کوچک تا ارس ، کاوه فریدونت چه شد؟

صفرا طلای دار کو؟ آن نقطه ی پرگار کو؟

در شهر آزادی دری ، بر قامت دیوار کو؟

شهنامه خانی دیر شد ، سیمرغ در زنجیر شد

آرش کماندار زمان ، آماج زخم تیر شد

فریادها بر باد شد ، فریاد زیر آب شد

ارابه ی سردار عشق ، افسانه ای در خواب شد

لبخند

هر انسان،

لبخندی از خداست


و تو زیباترین لبخند خدایی ...


لبخند عاشقانه

نگاه کن!

آن دور دستها ...


یکی تنها به انتظار ایستاده ...


لبخندی عاشقانه را !


دستی برایش تکان بده ...


تا بشکند حصار سنگی تنهایی اش!


عاشقمی

دِل كـَندن از تـو

باهـَمه عـِشقی كـه داشـتَم بــِهتـ

مـَنُ به ی جا رِسونـد!!!


كـِ حالا تـو چشـماے یـكی زُل بــِزَنُمُ بــِگَم :


عاشـقَمـے ؟‌


خـُب بـ درك ... !

شعر عاشقانه

من طـوری برای ِ تـو این كلمــ ات را عـاشقـانـ ه كنـار ِ هـم می چیـنـ م...

كه تـاریخ مصـرفــ ـی نداشتــ ه باشنـد!


تـا بتـوانی سالهـا بعـد از رفتن ِ من هم


آنهـا را بخـوانی و احسـاس كنـی ...


من در آن دنیـا هم ..


هنـوز برایـ ت عـاشقـانـ ه می نویسـم...


رها شو

دلــگیــر مباش .

دلت که گیر باشد ،


رهـــــا نمی شوی !


خـداونـد ،


بندگــان خود را ،


با آنچه بدان دل بســته اند می آزمــاید !!

کلمات عاشقانه

این جنگ کی تمام میشود؟

کاش یکی برنده می شد...

عقلم یا قلبم...

می دانی... آخر باز هم...

باز هم بمباران شد دهکده ی وجودم، با هجوم کلمات عاشقانه...

بیچاره دلم جان می دهد آخر، زیر آوار این احساسات


ارسال شده از دوست خوبم : راضیه

دخترک لجباز

گریآن شُده دلم

هَمچون

دُخترکی لَجبآز...

پآ به زَمین می کوبَد؛

تـــو رآ می خوآهد

تـَمام تـــو رآ...

دلتنگی های تازه

گلوی آدم را

باید گاهی بتراشند


تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود.


دلتنگی هایی که جایشان نه در دل


که در گلوی آدم است


دلتنگی هایی که می توانند آدم را خفه کنند. . .

فقط خدا

یادمان باشد فقط از خدا بخواهیم

و از خدا، فقط خدا را بخواهیم


زیرا از خدا ،


غیر از خدا خواستن ، کم خواستن است .

بیچاره دل

برای خودش لباسی نو خریده

دست و رو شسته


عطر آگین شده


آب و جارو کرده درد ِ دل را


چشم به در دوخته


در باور آمدنت


هــــــــــــای


افسوس ای بیچاره دل

باغچه

من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم

حرفی از جنس زمان نشنیدم.


هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود.


کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد.


هیچکس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت.



من نمرده ام !

نه شاعرم،
نه نویسنده...
خط خطی می کنم،
تا مطمئن شوم نمرده ام ... همین !

تمنای عشق

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم                     نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم           شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم

حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد                  دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم

مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی                     که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم

من رمیده دل آن به که در سماع نیایم                     که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم

مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم                    که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت             که تندرست ملامت کند چو من بخروشم

ممنونم

از کسانی که ازمن متنفرند ممنونم، آنها مرا قوی تر می کنند،

از کسانی که مرا دوست دارند ممنونم، آنان قلب مرا بزرگ تر می کنند،


از کسانی که مرا ترک می کنند ممنونم، آنان به من می آموزند هیچ چیز تا ابد ماندنی


نیست،


از کسانی که با من می مانند ممنونم، آنان به من معنای دوست داشتن را نشان می دهند.




یک نفر هست

چقدر خوبـﮧ بدونــﮯ یک نفر هست
کـﮧ تــو فـکــر تــو و فـردات بـاشــــﮧ
اگـﮧ دنـیـــار رو از دسـتـت بــگـیـــــرن
یکــﮯ هسـت کـﮧ خودش دنیات باشـﮧ
...

غصه تنهایی

گاهی باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست گاهی از غصه ی تنها شدنش می بارد.....

عاشقانه‌ها

چه‌قدر تنهاست

شاعری که عاشقانه‌هاش


دست به دست می‌روند


به دست تو اما،


نمی‌رسند!

خدایا یاریم کن تا حس کنم

خداوندا آمده ام حس ات کنم

خداوندا می خواهم برای همه ء داده ها و نداده هایت


بوسه بارانت کنم


خداوندا کمکم کن تا اینگونه بودن را باور کنم


یاریم کن تا حس کنم تو را و همه ء زندگی را


 - آرش ,حامی گلزار,۩ شاهین ۩ , ,مروارید جون جووووووونی,علی جون جوووونی, ,

روز فراق تـــو

امید وصــل تـــو نگذاشت تا دهـــم جان را

و گـــر نه روز فراق تـــو مردن آســـان بود...

آدم باش

کسی هرگز نمی داند چه سازی می زند فردا


چه می دانی تو از دیروز چه می دانم من از فردا



همین یک لحظه را دریاب و آدم باش که فردا می شوی تنها . . .

دردم این است

دردم این نیست که

او عاشق نیست


دردم این نیست که


معشوق من از عشق تهی است


دردم این است که


با دیدن این سردیها


من چرا دل بستم...؟!


من حاضرم دختر شما بشم

خدایا نامه ام رو به دست امام حسین برسون __________________

سلام امام حسین مهربون

من دختری کوچک هستم . پدرم جانباز موجی است .

الان که دارم برای شما نامه می نویسم پدرم خوابیده

آرومه آرومه . وقتایی که خوابه میام کنارش وباهاش

حرف می زنم . امام حسین شنیدم رقیه ی کوچولوت

به آسمون ها رفته می خوام بهتون بگم

............. من حاضرم دختر شما بشم.................

به جاش حال بابام رو خوب کنید

ازشما خواهش می کنم

می دونم که خیلی مهربونید امام حسین ...

میخوام بخندم

میخوام به سردی شبهام بخندم


میخوام به پوچی فردام بخندم



وقتی میبینمت با دیگرونی



تو اوج گریه هام میخوام بخندم



میخوام داد بزنم تنهای تنهام



میخوام وقتی میگم تنهام بخندم

حس حرارت نگاهت

برای اینکه حرارت نگاهت را حس کنم

جوهره وجود خود را آتش زدم

ولی نمی دانستم که این سوختن

اجاق ناز تو را بر افروخته می کند

ای قلم اشکهایم را بنویس

با تو هستم ای قلم!

تو ای همراه و و ای همزاد من...


سرنوشت هردومان حیران بازی های سرنوشت


شعرهایم را نوشتی دستخوش!


اشک هایم را کجا خواهی نوشت...؟!


آرام تر بگو

دلم را بر دوشم می گذارم

می روم...

باید کمی صبر کنی

تا قیمتی شوم

زیر خاکی شدن وقت می خواهد

تو هم...

زمزمه های نامهربانی ات را

آرام تر بگو

یک وقت دیدی

صدایت را

باد

نه...

خاک

به گوشم رساند...

و دلم ترک خورد

دل است دیگر

روی خاک...

زیر خاک نمی شناسد

می شکند.......

رج به رج زندگی

زندگی ام را می بافم ....

رِج به رَج

خیلی از رجها را جا انداخته ام ......

رجهای نبودن تو .....

که جایش خالیست



قسمت

حالا کــ ِ تمام ِ راه را آمده ام ،

حالا کــ ِ تـا تـ ـ ـو هیچ نمانده ،

چقدر دیر یادَش آمد خـُدا

ک ِ ما قسمت ِ هَمـــ نیستیم !

اشک من

چه شباهت متفاوتی بین ماست....

تو دل شكسته ای...


من دلشكسته ام!

شاد باش تو بگذر

ازآدم‌ها بگذر!

دلت را گنده‌تر کن...

ناراحت این نباش که چرا جاده‌ی رفاقت با تو همیشه یک‌طرفه است....

مهم نیست اگر همیشه یک‌طرفه‌ای....

شاد باش که چیزی کم نگذاشته‌ای

و بدهکار خودت، رفاقتت و خدایت نیستی.....

خیانت

دیگر نمیگویم...

گشتم نبود...نگرد نیست.....


بگذار صادقانه بگویم:


گشتم اتفاقا بود....! فقط مال من نبود!


شما بگردید.....شاید مال شما باشد....!!!!!!!!


در زندگیم به هیچکس خیانت نکردم...


جزخودم!

وفای به تو خیانت به خودم بود...

نمی رسـی

حافظ هنـوز هـم


در فالـهـایش


اصـرار دارد


خبر خوشـی در راه است ،


تو کجـای دنیـای منـی ؟


که هر چـی مـی آیـی نمی رسـی ؟

وقتـــ رفتنتـــ

وقتـــ رفتنتـــ یادمـ بیآور خآطراتتــ رآ بدهمــ ببرے


خودتـــ که نباشے به چه کارمــ مےآیند؟!


فقط ذره ذره نابودیمــ رآ ضمانتــ مےکنند!!!


شجاعت مـے خواهد

شجاعت مـے خواهد

وفادار احساسـے باشـے

کــ ِ میدانـے

شکست مـے دهد

روزے نفس ـهاے دلت را...



من اینجام

من اینجام!

جایی که وقت رفتنت ایستاده بودی

و مرا نگاه میکردی

آمده ام اینجا تا ببینم

از اینجا چه گونه بودم که اشکهایم را ندیدی...

نمیدانم چرا رفتی

نمیدانم کجا تا کی برای چه؟

ولی رفتی

و بعد از رفتنت باران چه غمگینانه می بارید

و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت

كــــمی آرامــــتـــر

هیسسسسسسسسسسس ...

كــــمی آرامــــتـــرتنـــــها شــــو

بی صـــــدا تــــر بـــشــــكــــنــــ

آهــــســــتــــه تـــر سراغـــــش را بگـــــیـــــر

مـــمــــكــنــــ اســـتــــ بــــیـــدار شــــود



رفتی

رفتی ..

در را هم تـَ ـ ـ ـ ـ ق...

پشت سرت بستی

قربان دستت ؛

یك لحظه در را باز کن من دلم را بکشم بیرون...

نمی دانی

مخاطب تمام جملاتت من بودم


نمی دانی



چه درد سختی است



خلع مقام شدن!



نمی دانی چه سخت تر است



دیدن ترفیع گرفتن دیگری!!!

به من چیزی بگو از عشق

به من چیزی بگو شاید

هنوزم فرصتی باشه


هنوزم بین ما شاید یه حس تازه پیدا شه


یه راهی رو به من وا کن تواین بیراه ی بنبست


یه کاری کن برای ما


اگه مایی هنوزم هست


به من چیزی بگو از عشق


از این حالی که من دارم


من از احساس شک کردن


به احساس تو بیزارم


ای جونم ...

ای جونم ...

آخرین دیدار

خیلی آسون وارد زندگیم شدو خیلی آسون از زندگیم داره میره


جای رد باشو میبینم


که ..... اومد دل بسته کرد .....حالام میخواد بره و دل و بشکنه


اها ا ا ا ی با توام.......


تویی که داری میری .......


چرا اینقدر عجله داری ....باشه برو اما اروم برو


زیاد عجله نکن.... اخه بهت وابسته شدم به قلبه تو بسته شدم ....


سلام به سردی نگاه

سلام به سردی نگاهی که دلمو تا به ابد از جنس سیاهی کرد

ازت دور نیستم،همین جایی همین جا نزدیکمی اما نمی خوام ازت خبری بشنوم


چون وقتی ازت خبری میرسه قلبم میخواد از جاش کنده بشه


ولی بازم ملالی نیست همین که باهاش خوش باشی واسم خیلی


مگه من چیکارت کردم؟؟؟؟ها؟؟؟؟..................

می نویسم

.می نویسم تا بدانم روزی دردم را بانوشتن تسکین دادم

می نویسم تا بدانم که روزی از غم بود که نوشتم

می نویسم تا بدانم با نوشتن می شود بغض را فرو داد واجازه به آن نداد تا جاری شود.....


بی تو من

بی تو چه کنم ...



رفتنت


موج غریبی ست




که دل میشکند ........

مانده ام

تنها در میان تن ها چه عاشقانه مانده ام

در بیهودگی انتظار پیوستن به تو، چه بی صبرانه مانده ام


چه خوانا دوریت را بر سردر خانه نوشته اند


و من در نخواندن آن چه پافشارانه مانده ام


چه بسیار است دورویی ها،فراموش کردن ها و گسستن ها


و من در این،هم،همه چه صادقانه مانده ام.....................


خداحافظ

چگونه بگذرم از عشق از دلبستگی هایم؟؟؟

چگونه میروی با این که میدانی چه تنهایم؟؟؟


خداحافظ تو ای همپای شب های غزل خوانی


خداحافظ به پایان آمد این دیدار پنهانی


خداحافظ بدون تو گمان کردی که می مانم


خداحافظ بدون من یقین دارم که میمانی!!!...............




آدمک بخند

آدمک آخر دنیاست بخند

آدمک مرگ همین جاست بخند


دست خطی که تو را عاشق کرد


شوخی کاغذی ماست بخند


آدمک خل نشوی گریه کنی


کل دنیا سراب است بخند


آن خدایی که بزرگش خواندی


به خدا مثل تو تنهاست بخند.............


به خود نگریستم

من زمانی به خود نگریستم که دیگر سینه ام شکافته؛

قلبم فشرده و روحم سپرده شده بود...

باید صبر میکردم تا زخم سینه ام با نمک خوب شود...

با قلبم چکار می کردم؟؟؟........................




پر دردم

پر دردم ؛ پردردم واسه عشقش چه ها كردم

همه عمرم فدا كردم وفا از عشقش ندیدم


پر دردم ؛ پر دردم واسه عشقش چه ها كردم


توبه كردم ؛ توبه كردم كه دیگه عاشق نباشم....

ماهی ها بی تقصیرند

"ماهی ها چقدر اشتباه می کنند!

قلاب علامت کدامین سوال است که بدان پاسخ میدهند؟"


آزمون زنگی ما پر از قلابهایی ست که وقتی اسیر طعمه اش می شویم


تازه می فهمیم که ماهی ها بی تقصیرند ...!


حسد ... کینه ... خشم ... لذت ... غرور ...


انزجار ...انتقام ... ترس ... شهوت ...


من اسیر کدامین طعمه شدم؟


خداوندا دانشی عطا فرما تا از کنار این قلابها بگذرم


که شاید دگر فرصتی برای برگشتن به پاکی دریا نباشد ...

دوستت خواهم داشت

همیشه دوستت خواهم داشت

حتی اگر ندانی حتی اگر نخواهی


دوستت خواهم داشت و هرگز تو را از یاد نخواهم برد


..........................................هرگز.......

می بوسم

نیستی دارم دق می کنم،نیـــستی دارم میپوسم

عکساتو من یکی یکی بر می دارم می بوسم


پیرهن یادگاریتو هرشب دارم بو مــــــــی کنم


برای برگشتن تو به آسمون رو مــــــــــی کنم........


به یادتم

: : : : : :★*☆♡*. ★*☆♡*
(..')/♥ ♥('..)
.\♥/. = .\█/.
_| |_ ♥ _| |_
________♥╗╔╗═ ♫╔
╗╔╦╦╦═♫║║╝╔ ╗╚
╣╔║║║║╣╚♫╗╚╝╔
╝═╩♫╩═╩═╚╝♫═╚
دوســـــــــــــــــــت جــــــون
به یادتم

بدان که عاشقم

اگر میبینی حال خودم نیستم و در خود شکسته ام
بدان که عاشقم.
اگر میبینی ساکتم ، آرامم و بی خیال
بدان که عاشقم.
اگر میبینی در گوشه ای نشسته ام چشم به آسمان دوخته ام و ستاره ها را می شمارم
بدان که عاشقم......

من

تو این "مـــَــن ها " را

از خودت "مــِـن‌ها" کن...

من میـمیرم برای باقی مانده ات ......................ه-ن

دوستت دارم

دوستت دارم تا همیشه...
تا ابد...
دوستت دارم تا جنون...
تادیوانگی...

دوستت دارم تا گریه...
تا بهانه...

دوستت دارم تا خاطره...
تا مهربانی دوستت دارم
تا نوازش...
تا بوسه...

دوستت دارم تا انتظار...
تا تحمل...

دوستت دارم تا زخم...
تا ضربه...

دوستت دارم تا شکستن...
تا عذاب...

دوستت دارم تا امید...
تا خیال...

دوستت دارم تا دوباره...
تا دیدار...

دوستت دارم تا عشق...
که برتر و بدتر از آن نمی شناسم...

این اسمش دلــــــه

ببـــیــــــن این اسمش دلــــــه !
اگر قرار بــــــود بفهمه که فاصله یعنی چــــــــی
اگر قرار بــــــود بفهمــــه که نمیشــــه …
میشد مغــــــــز !
دلـــــه ..
نمی فهمــــــه … !

هرزه می نامی

هرزه می نامی...!!
..
دختری را...
..
که تار مویی بیرون روسری دارد...!!
... ..
یا سیگاری به دست...!!
..
یا دست عاشقی در دست...!!..
ولی من...
..
هرزه تو را می خوانم...!!
..
که هر سخن بی اساسی...
..
با ذهن ات همبستر می شود...!!
..
و افکاری این چنین...
..
حرام زاده...
..
در دامنت می پروراند...

خودکشی

یک جایی می رسد که آدم دست به خودکشی می زند...

نه اینکه یک تیغ بردارد رگش را بزند


نه!


قید احساسش را می زند

لعنت

لعنت به بعضی آهنگــــا . . .

بــه بعضی خیابونــــا . . .


بــه بعضی حرفـــــا . . .


لعنتیا آدمو میبرن به روزایـــی


کــــه واســـه از بیــن بُـــردنـش،


تـو ذهـنـت،


ویـــــــرون شــــــدی ...


عزیز

به هم نگوییم "عزیز"...

عزیز بدون ضمیر مالکیت یعنی چی اصلن؟
عزیز ویلان...
عزیز سرگردان...
بی پناه...
عزیز ها باید مامن داشته باشند...
عزیز ها باید مال کسی باشند...
عزیز خالی رفع تکلیفی است...
از سر باز کنی ست...
عاطفه ندارد...
یک چیزی میگوییم که گفته باشیم...
مثل خنده های از روی ادب است که خنده نیستند نشان دادن دندان است
فقط...

بازیچه

بازیچه دست تو نیستم…

مرا هم چون تو آفرید

با همان شمایل

و گاه هم زیباتر از تو

تا زندگی کنم برای خودم

نه بردگی کنم برای تو !!

خاطره

من از طرح زیبای هر خاطره،

سلامی غزل گونه خواهم نوشت،


که باور کنی گرچه دور از توام


فراموش هرگز نکردم تو را.


در این رخوت بی مجال زمان،


که احساس پژمرده،


همچون خزان،


به یاد تو من مانده ام آشنا،


که شاید، که من یاد باشم تو را....


چشم تو

تمام سیب های دنیا را

که جمع کنی و بچینی در مقابل نگاهم


تا چشم تو در پی هلو ها دل دل می کند


حوایت نمی شوم


منم

منم حال تو رو دارم .. تو این روزا که میدونی منم مثل خودت تنهام
.
.
.
منم خستم از این دوری .. منم با این همه رفتن نمیدونم چرا اینجام ؟
.
.
.
نمی دونم چرا اینجام




با دلـــــــــــــم بازی نکن

حوصله ات که سر می رود ؛

با دلـــــــــــــم بازی نکن



من در بی حوصلگی هایم با تو زندگی کرده ام …

آنجلینا جولی


آنجلینا جولی بخوبی مادرش نیست!

آنجلینا جولی معتقد است که هیچ وقت نمی تواند بخوبی مادرش باشد.

آنجلینا جولی معتقد است که هیچ وقت نمی تواند بخوبی مادرش باشد.

این بازیگر برنده اسکار تلاش می کند که مادر فوق العاده ای برای فرزندانش باشد اما معتقد است که هیچ گاه نمی تواند مانند مادرم

دلم گرفته

دلم گرفته ،


دلم عجیب گرفته است .


و هی چیز ،


نه این دقایق خوشبو ،‌ كه روی شاخه ی نارنج می شود


خاموش ،


نه این صداقت حرفی ،‌كه در سكوت میان دو برگ این


گل شب بوست ،


نه ،‌هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف


نمی رهاند .


و فكر می كنم


كه این ترنم موزون حزن تا به ابد


شنیده خواهد شد .

می‌آید

مکرر. دیروز می‌آید.

امروز می‌آید.


فردا می‌آید.


و من میان پایان و آغاز دستانم را می‌نگرم.


لحظه‌ها را مرور می‌کنم.


گویی هنوز حرفی میان دستان و نگاهم برای تولد تقلا می‌کند



. یا میان سكوت‌های تو! دلم لمس رؤیا می‌خواهد!

تنهایی

این روزها که میگذرد
تنهاتر میشوم انگار...
منتظر میشوم...
دل دل میکنم...
دلتنگ میشوم و بی قرار میگردم...
میگردم در پی گمشده ای که با من هست و نیست...
این روزها عاشق میشوم ، بی دلیل بی دلیل...
دوستش میدارم بی آنکه دوستم بدارد ، بی دلیل بی دلیل...
این روزها چه هوایی دارم...
این روزها که روزهای دلتنگی و تنهایی ست...
تنهایی تنهایی.....ه-ن

افسوس

خاطرت نیست که روزی من و تو ما بودیم
من و تو رهگذر کوچه ی رویا بودیم

ولی افسوس که این قصه ی خوش پایان داشت

من اگر ما نشدم درد دلم درمان داشت

من اگر ما نشدم ، آه دریغا فریاد

من و این قصه ی تلخ و تو و عشقی آزاد



من اگر ما نشدم

من اگر ما نشدم صحبتی از خویش نبود
ما شدن مرحم این زخم دل ریش نبود

بعد تو هیچ کسی با دل من یار نشد

هر که آمد دل من بعد تو هوشیار نشد

من اگر ما نشدم جای تو تنها بودم

تو نبودی ولی از عشق تو من ما بودم

من اگر ما نشدم خاطر تو با من بود

گله ای نیست زتو چون که خطا از من بود

تو ندیدی که دلم در پس یک صحبت مرد

سیلی سرد غرورم به دل غربت خورد

من از آوار نگاهت قفسی ساخته ام

من اگر ما نشدم چون که تو را باخته ام

عاشق خنده ات

تو به افتادن من در خیابان خندیدی

و من تمام حواسم به چشمان مردم بود

که عاشق خنده ات نشوند!

اشک و مشک

چشمم از اشک پر و مشک من از آب تهی است

جگرم غرقه به خون و تنم از تاب تهی است

دل من میبرد آبی که از این مشک چکد

کشتی ام غرقه به آبی که زگرداب تهی است

به روی اسب قیامم به روی خاک سجود

این نماز ره عشق است زآداب تهی است

دست و مشک و علمم لازمه هر سقاست

دست عباس تو از این همه اسباب تهی است

مشک هم اشک به بی دستی من میریزد

بی سبب نیست اگر مشک من از آب تهی است

دلم راضی نیست

من اگر ما نشدم چون که دلم راضی نیست
بعد تو هیچ کسی لایق این بازی نیست




شعر هــــر روزم

خاطـــرت هست؟
می گفتـم در قانون من
چه بدانـی چه ندانـی،
چه بخوانـی چه نخوانـی
وقتـی عشق به نقطه ی جوش می رسد،
...شعــر می شود...

اما چند روزیست واژه ها خیال قافیــه شدن ندارند!

شعر هــــر روزم تنها یک کلمه است:
تـــو!

آرام روی به مردن می نهی

وقتی از شور و گرما،

از احساسات سرکش ،


و از آنچه چشمانت رابه درخشش وا می دارند


و ضربان قلبت را تندتر می کند ،


پرهیز می کنی . . .


آرام روی به مردن می نهی

چــِقــَدر خوبه

چــِقــَدر خوبه،

کــَسی بـآشه...


تــآ وَقتی بهش فــِکر میکــَنی،


اِنقـَدر گــَرم بشی


کهـ یـآدت بــِره اُتــآقت چقدر ســَرده....!

پیرمرد

پیرمرد به زنش گفت: بیا یادی از گذشته های دور کنیم
من میرم تو کافی شاپ منتظرت و تو بیا سر قرار بشینیم حرفای عاشقونه بگیم.
پیرزن قبول کرد. فردا پیرمرد به کافی شاپ رفت دو ساعت از قرار گذشت ولی پیرزن نیومد
وقتی برگشت خونه دید پیرزن تو اتاق نشسته و گریه میکنه
ازش پرسید چرا گریه میکنی؟
.
.
.
پیرزن اشکاشو پاک کرد و گفت: بابام نذاشت بیام !!!

خداحافظ

باور کن نیازی نیست

به یاد کسی که نیست ...


اولش ترسناک، بعد، دردناک...


بعد، آزاد و رها و شاد...


فراموش می کنم!


خداحافظ



باغبانی پیرم

باغبانی پیرم که به غیر از گلها

از همه دلگیرم ، کوله ام غرقِ غم است ،


آدم خوب کم است ،


عده ای بی‌ خبرند ،


عده ای کور و کرند ،




دلم از این همه بد می‌گیرد ،

و چه خوب ،

آدمی‌ … میمیرد…

.

خدایا

خدایا ....

ای خدای بزرگ....

مگه نمیگی که تو بخشنده ای....؟

من بهت التماس میکنم....

ازت خواهش میکنم عاجزانه....

همه کودکای سرطانی رو شفا بده...

اونا بیگناه هستن..

دلتنگی

راست می گویند که دلتنگی علاجی ندارد

اگر علاجی داشت زودتر از ما کسانی پیدا کرده بودند

..................

حرف نزدن

تو یه جمعی که می شینیم دور هم ،

همه از خیانت حرف می زنن ،

از سرکار گذاشتن کسی

چه سخته که من نمی تونم بین اونا حرفی بزنم


حرف نزدن بین آدمهایی که هیچی از احساس نمی دونن بهتره

..............


گل

دستم بوی گل میداد ، مرا به جرم چیدن گل محكوم كردند
.
.
.
.
.
.
اما هیچ كس نگفت شاید گلی كاشته باشم


.

آغوش تو

آغوش تو آسودگی آغاز است .
مثل سلامی که هر روز به خورشید می کند کوه
بگذار صبح از لابه لای تو طلوع کند .

امام حسین ع

بهره ام از روضه ی تو اشک نم نم بوده است
از ازل قلبم ز داغت غرق ماتم بوده است

کن عنایت وقت مرگم، آی و من را ده نجات

سالها حالم به روضه زار و درهم بوده است

چه صفا دارد برای تو بریزم اشک عشق

جنس اشک سینه زنها جنس شبنم بوده است

نه فقط ماه محرم بوده در دل ماه تو

هر شب روضه برایم، ماه ماتم بوده است

آرزو دارم پس از مرگم بگویندم که من

یاحسین ذکر لبم در اخرین دم بوده است

باران

بـــه بــاران دل نبند !


کــه هر چهار فصل ، دیوانه‌ ات خواهد کرد !!


اگــر ببارد ، از شوق...


اگــر نبارد ، از دلتنگی ...!




دردهای ما

پزشکان اصطلاحاتی دارند
که ما نمی فهمیم
ما دردهای داریم که آنها نمی فهمند
نفهمی بد دردی است
خوش به حال دامپزشکان

شجاعت

شجاعت مـے خواهد وفادار احساسـے باشـے کــ ِ میدانـے شکست مـے دهد روزے نفس ـهاے دلت را...چقــدر باید بگذرد؟؟ تا مـن در مـرور خـاطراتم وقتی از کنار تــو رد می شوم. تنـــم نلــرزد….. بغضــم نگیــرد…..

گاهی

گاهی برو...گاهی بمان..گاهی بخند..

گاهی گریه کن...گاهی حرف بزن..گاهی

فریاد بزن...گاهی قدم بزن...گاهی سکوت کن..گاهی رها شو...

گاهی ببخش..گاهی یاد بگیر...گاهی سفر کن...

گاهی اعتماد کن...گاهی بازی کن...گاهی فراموش کن...

گاهی زندگی کن...گاهی باور کن..

گاهی بزرگ باش...گاهی کوچک باش..گاهی چتر باش..

گاهی باران باش...گاهی دریا ..گاهی برکه..

گاهی همه چیز..گاهی هیچ چیز...

اما همیشه .. همیشه انسان باش..ـ

مستانه

ای كاش من خطا نمی كردم

دل را با تو آشـــنا نمی كردم

یا به قهر با تو می كشیدم پا

یا هستی خود تباه نمی كردم

مستانه شام تیـــــــره هجران

ای كـــاش تو را صدا نمی كردم

كاش آن همه اشك همچو گوهر را ....!

"دردا" من تـــو را رها نمی كردم

كاش اول آشنــــایی ما بــــود

تـــــــا با تو به جز جفا نمی كردم

به سـوگ نشسته ام

شنـیده ام خیـلی به خودت مـغـرور شده ای


نـه جانـم اشتباه شنیـده ای


من نـه برای تـو اشک میریزم


و نـه از دوریت بیتابم


من فقط برای مرگِ احسـاسِ جوان و زیبـایم


به سـوگ نشسته ام !!!