دردم را به كه گويم؟

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

دردم را به كه گويم ؟

خواستم با نسيم بگويم،سرگرم چمن بود.
خواستم بنشينم كنار دريا سر صحبت را باز كنم
با ساحل غرق گفتگو بود.

پيچك ناز مي كرد بر سپيداري كه بر تنه اش پيچيده بود و...

خواستم با تو بگويم اما در خلوت صداي غريبه اي را شنيدم.

درد خود را نگاه خواهم داشت،شايد اين سوختن
خوشتر از آن افروختن باشد...

مــــــنــــــــ مـیــــ آموزمـــــــ

این طرف مشتی صدف ، آنجا كمی گل ریخته است

موج ، ماهی های عاشق را به ساحل ریخته


بعد از این در جام ما تصویر ابر تیره ای است


بعد از این در جام دریا ، ماه كامل ریخته است


مرگ حق دارد كه از ما روی برگردانده است


زندگی در كام ما مرگ هلاهل ریخته


هر چه دام افكندم ، آهوها گریزان تر شدند


حال ، صدها دام دیگر در مقابل ریخته


هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست


هر كجا پا می گذارم دامنی دل ریخته


عارفی از نیمه راه تحیر بازگشت

گفت : خون عاشقان منزل به منزل ریخته


با سپاس - ارسالی از دوست خوبم : مــــــنــــــــ مـیــــ آموزمـــــــ

گدای محبت

قول داده ام...

گاهـــــــی

هر از گاهـــــی

فانـــــوس یادت را

میان این کوچه های بی چراغ و بی چلچلـــــــه، روشن کنم

خیالت راحــــــت! من همان منـــــم؛

هنوز هم در ین شبهای بی خواب و بی خاطـــــره

میان این کوچه های تاریک پرسه میزنم

اما به هیچ ستاره‌ی دیگری سلام نخواهــــــم کرد


با سپاس - ارسالی از دوست خوبم : گدای محبت

متن و تصویر

مـــــن!!

نبودنت را ، تــــــاب می آورم...


رفتنت را ، تحمـــــّل میکنم...


فراموش شدنم را ، بــــاور میکنم...


امــــــا......


فــــــراموش کردنــــــت...دیگر...


کـــــارِ مــــــن نــــــیست ....!!!